♥♥بـــــــــرای تـــــــــــــــو♥♥

متن مرتبط با «داستان عاشقانه واقعی» در سایت ♥♥بـــــــــرای تـــــــــــــــو♥♥ نوشته شده است

دانلود دکلمه عاشقانه از بی هم نفس

  • دانلود   مرورگر شما از Player ساپورت نمی کند ,دانلوددکلمه عاشقانه,دانلوددکلمه غمگین عاشقانه,دانلوددکلمه*** ...ادامه مطلب

  • یک عاشقانه آرام

  • ,عکس عاشقانه جدید,متن عاشقانه جدید ...ادامه مطلب

  • پسرعاشق

  • به رسم دله عاشقم مینوسم به حرمت همان عشقی که اگرنباشد نفسم بند می آید کمی مینوسم برای پسرعاشقی که؛                             عاشق بود اما عشقش عاشقش نبود                                                                                 گریه کرد اما عشقش باز عاشقش نشد                                                                        آخرش رفت درblackListعشقش                                                    وشدیک غریبه آشنا                                                    بارها به غریب وآشنا پیغام وپسغام که  من دوستت دارم...من عاشقتم...میخوامت... اما جوابی جز block نداشت. خانواده اش میدانستند که عاشق این دختراس,دلنوشته های عاشقانه,داستان عاشقانه واقعی,داستان واقعی,متن عاشقانه ...ادامه مطلب

  • عاشقانه های زیباساز

  •   ,زیباسازهای وبلاگ,زیباسازهای عاشقانه وبلاگ,عکسهای عاشقانه باحال,زیباسازهای جدید,عکسهای جدید عاشقانه,عکس جدید ...ادامه مطلب

  • داستان دو3ت دارم

  • وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم  قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی... * وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی *  وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم .. صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی ..پیشونیم رو بوسیدی و گفتی بهتره عجله کنی ..داره دیرت می شه * وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری .بعد از کارت زود بیا خونه * وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی .باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری تو درسها به بچه مون کمک کنی * وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که  بافتنی می بافتی بهم نکاه کردی و خندیدی * وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند  زدی... * وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم  بود * وقتی که 80 سالت شد ..این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری..نتونستم چیزی بگم ..فقط اشک در چشمام جمع شد اون روز بهترین روز زندگی من بود ..چون تو هم گفتی که منو دوست داری به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی چون زمانی که از دستش بدی مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی اون دیگر صدایت را نخواهد شنید   , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها