♥♥بـــــــــرای تـــــــــــــــو♥♥

متن مرتبط با «کرمان امروز» در سایت ♥♥بـــــــــرای تـــــــــــــــو♥♥ نوشته شده است

تصمیم امروزم

  • نمیدانم دلم راست گفت یا نه؟ نمیدانم دلم خوب انتخاب کرد یا نه؟ من معتقدم دل نزدیک ترین است به خدا همه تصمیم ها رو با دلم میگیرم البته دلم که انتخاب کرد بعد با اجازه عقلم   امروز به خواستگاری کسی جواب نه دادم که مدعی بود خیلی دوستم داره و... بعد از شنیدن جواب نه با کلی ناراحتی و ناامیدی و کلی جمله هایی که تا حالا از کسی نشنیده بودم گفت در من مشکلی دیدی که نه گفتی؟ گفتم نه مشکل از دل منه نمیدونم خاله اش انگار من زدم پسرشون رو کشتم طلب کارم بود میگفت بااین چیکار کردی؟! آخه مگه من مسئول حال بد شدنشم؟ نمیدونم دلم یکم ناآرومه میگم نکنه دلش شکسته باشه ولی خب منم نمیتونم که با کسی از روی ترحم زندگی کنم   (خدایا خودت دل ناآروممو آروم کن)   نمیدونم دلم گفت نه شاید حکمتی هست... امیدوارم تصمیم خوبی گرفته باشم , ...ادامه مطلب

  • عیدنوروزتوخونه ما (از قدیم تا امروز)

  • از اوضاع خونه می نویسم امسال عید خونه تکونی نکردیم ریشه های جاز(شیرین بیان) بابایی رو حیاط رو پر کرده بودن ونمیشد کاری کرد حیاط خونه ما کوچیک و اگه یه ذره آب هم رو حیاط ریخته میشد آب میرف زیر ریشه ها و ریشه هم نم دار میشدن و یه ضرر مالی بزرگ میخورد همیشه از عیدنوروز بدم میومد وتنفر دارم بهش عید که میشه اوضاع مالی ایقد خراب میشه که... باید جوش شیرینی ومیوه وآجیل رو داشته باشی تا حسرت خوردن نداشتن ونخریدن لباس عید ودیدن لباس خوشکلای دختر عموهاودختر عمه ها همه اینا از بچگی عقده شده واسم حتی بابام هم از عید متنفره میگه هیچ فایده ای بجز ضرر واسه ما نداره هیچ خوشی توش نی نه مهمونی درستی نه یه سفر  نه تفریح حتی سیزده بدر هم که همه مردم میرن گردش و تفریح ما تو خونه ایم و هیچ واکنشی انجام نمیشه قبلا که ابجیام اینا مجردن بودن هنوز دسته جمعی میرفتیم باغمون با این حال خوب بود....باغمون تداعی بهشته چشمه جوشان داره تو خودش بابامم کلی درخت گردو زده مثه جنگله البته  همه جور میوه ای داره معمولا هم درختهای زردآلو وآلوچه(گوجه سبز) ما سیزده بدر برعکس همه هنوز شکوفه اند تاقو نشدن معمولا همه مهمونامون خیلی کم هستن دوتا از عمو هام،عمم،دختر عموهام،وداداشمو ابجیام که ازدواج کردند میان خونمون از اقوام مادر فقط یه خاله دارم وبس که شایدچند روز مونده به 13بدر بیاد از دوم راهنمایی هم خونه خالی شد فقط من بودمو مادرمو بابام البته برای خونه تکونی عید ازبعد اینکه ابجی لیلام اومد گلباف زندگی کرد با امین شوهرش میان سه تایی خونه تکونی رو انجام میدیم نمیدونم چی جا مونده ونگفتم عید امسال عجب عیدی شد سال تحویل مامانم آبداری داشت بزور نگهش داشتم تو خونه سه تایی پا تلویزیون تنها قرآن رو برداشتم ومامانم اینا دعای تحویل و خوندن ودعا کردند روز اول عید: مهمون خونه ما دختر عموم مهدیه بود البته بگم ها مهمون اومدن ومهمونی رفتن برای ما یعنی فقط به صرف شیرینی،چای،آجیل ومیوه است روز دوم عید: دختر عموم زهرا اومد قبل از ظهر عصرش هم عمه ام اومد ظهرش هم ابجی زهرام دوتا پسرشو فرستاد اینجا خودش سرکار بود وقت نداره نگهشون داره شام خوردیم و جامونو انداختیم بچه ها ,داستان هیجانی,داستان واقعی,داستان دردناک,داستان زندگی,خاطرات تعطیلات عید,عید درایران,عید نوروز ...ادامه مطلب

  • شکوفه های زمستانی

  • امروز دلموون گرفته بود با زهرا رفتیم شاهزاده محمد نمیدونم درخت چی بود ولی شکوفه داده بود یعنی امسال برف نمیباره؟   یعنی کرمان .....؟     ,زمستان 94,آب وهوای کرمان,کرمان امروز,عکسهایی از کرمان,عکس از کرمان,شکوفه های زمستانی,دانلودعکس جدید,دانلودعکس منظره ...ادامه مطلب

  • عکسهای20اسفندکرمان

  • امروز صبح وقتی با صدای بچه ها بیدار شدم ساعت 6  صحنه برفی حیاط رو دیدم عجب روز پر برکتی بود....خدایا شکرت...! خوابگاه من   خیابان شهید بهشتی کوچه خوابگاه میدان آزادی-کرمان حیف عکسای دیگه شخصی هستن  ونمیشه اینجا گذاشت... هواتون برفی.... ,برف درکرمان,عکسهای برفی,عکسهای بیست اسفند,عکسهای جدید,عکسهای20اسفند93,عکس برف ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها