♥♥بـــــــــرای تـــــــــــــــو♥♥

متن مرتبط با «زن» در سایت ♥♥بـــــــــرای تـــــــــــــــو♥♥ نوشته شده است

زیباترین ترین شعر سهراب

  • زندگی با همه ی وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست حاصلش تن به جزا دادن و افسردن نیست زندگی خوردن و خوابیدن نیست زندگی جنبش جاری شدن است ازتماشاگه آغاز حیات تابه جایی که خدا می داند...                                                                   سهراب سپهری , , سهراب سپهری , سهراب سپهری دوست , سهراب سپهری شعر , سهراب سپهری بهار , سهراب سپهری ویکی , سهراب سپهری نوروز , سهراب سپهری به انگلیسی , سهراب سپهری عشق , سهراب سپهری اهل کاشانم , سهراب سپهری زندگی , , شعرهایی کوتاه عاشقانه , شعرهایی کوتاه و زیبا , شعرهایی کوتاه از سعدی , شعرهایی کوتاه از حافظ , شعرهایی کوتاه درباره ایران , شعرهایی کوتاه , شعرهایی کوتاه از سهراب سپهری , شعرهای کوتاه , شعرهای کوتاه عاشقانه , شعرهای کوتاه زیبا , ...ادامه مطلب

  • زخم های زندگی

  •   در زندگی گاهی باید علی رغم اندوهمان آهنگی شاد بنوازیم...   , ...ادامه مطلب

  • عیدنوروزتوخونه ما (از قدیم تا امروز)

  • از اوضاع خونه می نویسم امسال عید خونه تکونی نکردیم ریشه های جاز(شیرین بیان) بابایی رو حیاط رو پر کرده بودن ونمیشد کاری کرد حیاط خونه ما کوچیک و اگه یه ذره آب هم رو حیاط ریخته میشد آب میرف زیر ریشه ها و ریشه هم نم دار میشدن و یه ضرر مالی بزرگ میخورد همیشه از عیدنوروز بدم میومد وتنفر دارم بهش عید که میشه اوضاع مالی ایقد خراب میشه که... باید جوش شیرینی ومیوه وآجیل رو داشته باشی تا حسرت خوردن نداشتن ونخریدن لباس عید ودیدن لباس خوشکلای دختر عموهاودختر عمه ها همه اینا از بچگی عقده شده واسم حتی بابام هم از عید متنفره میگه هیچ فایده ای بجز ضرر واسه ما نداره هیچ خوشی توش نی نه مهمونی درستی نه یه سفر  نه تفریح حتی سیزده بدر هم که همه مردم میرن گردش و تفریح ما تو خونه ایم و هیچ واکنشی انجام نمیشه قبلا که ابجیام اینا مجردن بودن هنوز دسته جمعی میرفتیم باغمون با این حال خوب بود....باغمون تداعی بهشته چشمه جوشان داره تو خودش بابامم کلی درخت گردو زده مثه جنگله البته  همه جور میوه ای داره معمولا هم درختهای زردآلو وآلوچه(گوجه سبز) ما سیزده بدر برعکس همه هنوز شکوفه اند تاقو نشدن معمولا همه مهمونامون خیلی کم هستن دوتا از عمو هام،عمم،دختر عموهام،وداداشمو ابجیام که ازدواج کردند میان خونمون از اقوام مادر فقط یه خاله دارم وبس که شایدچند روز مونده به 13بدر بیاد از دوم راهنمایی هم خونه خالی شد فقط من بودمو مادرمو بابام البته برای خونه تکونی عید ازبعد اینکه ابجی لیلام اومد گلباف زندگی کرد با امین شوهرش میان سه تایی خونه تکونی رو انجام میدیم نمیدونم چی جا مونده ونگفتم عید امسال عجب عیدی شد سال تحویل مامانم آبداری داشت بزور نگهش داشتم تو خونه سه تایی پا تلویزیون تنها قرآن رو برداشتم ومامانم اینا دعای تحویل و خوندن ودعا کردند روز اول عید: مهمون خونه ما دختر عموم مهدیه بود البته بگم ها مهمون اومدن ومهمونی رفتن برای ما یعنی فقط به صرف شیرینی،چای،آجیل ومیوه است روز دوم عید: دختر عموم زهرا اومد قبل از ظهر عصرش هم عمه ام اومد ظهرش هم ابجی زهرام دوتا پسرشو فرستاد اینجا خودش سرکار بود وقت نداره نگهشون داره شام خوردیم و جامونو انداختیم بچه ها ,داستان هیجانی,داستان واقعی,داستان دردناک,داستان زندگی,خاطرات تعطیلات عید,عید درایران,عید نوروز ...ادامه مطلب

  • زیبایی یک زن

  • Beauty of a Woman زیبایی یک زن The beauty of a woman Is not in the clothes she wears… The figure she carries Or the way she combs her hair زیبایی یه زن به لباسهایی که پوشیده… ژستی که گرفته و یا مدل مویی که واسه خودش ساخته نیست     The beauty of a woman must be seen from her eyes Because that is the doorway to her heart, The place where love resides زیبایی یک زن باید از چشماش دیده بشه به خاطر این که چشماش دروازه ی قلبش هستند، جایی که منزلگه عشق میتونه باشه The beauty of a woman Is not in a facial mole But true beauty in a woman is reflected in her soul زیبایی یه زن به خط و خال صورتش نیست بلکه زیبایی واقعی یه زن انعکاس در روحش داره It is the caring that she lovingly gives The passion that she shows The beauty of a woman With passing years-only grows محبت و توجهی که عاشقانه ابراز میکنه هیجانی که در زمان دیدار از خودش بروز میده زیبایی یک زن هست چیزی که با گذشت سالیان متمادی افزایش پیدا میکنه , ...ادامه مطلب

  • متنفرم ازمردها

  • . . . نامه تکان دهنده یک مرد به زنان سرزمین ایران ﺍﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺭﻭ ” ﺁﻗﺎ “ﯾﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ‏(ﺑﻌﯿﺪ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺍﻗﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ‏) ﺗﻮﯼ ﭘﯿﺞ ” ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻫﺎﯼ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺯﻧﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ” ﻧﻮﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺧﻮﻧﺪﻧﺶ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯﻟﻄﻒ ﻧﯿﺴﺖ … ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﯾﮏ ﺷﺮﻡ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ…   ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻪ ﺗﺮﺑﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺗﺮﺳﺖ، ﭼﺮﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪﻡ ” ﭘﺴﺮﺍ ﺷﯿﺮﻥ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﺸﯿﺮﻥ، ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻣﻮﺷﻦ ﻣﺜﻞ ﺧﺮﮔﻮﺷﻦ ” ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﻔﺖ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﻧﯿﺴﺖ، ﭼﺮﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ” ﻟﺒﺎﺳﺖ ﺭﻭ ﻋﻮﺽ ﮐﻦ ﯾﺎ ﺁﺭﺍﯾﺸﺖ ﺭﻭ ﮐﻢ ﮐﻦ !! ” ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻧﮕﻔﺖ ﺗﻮ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﺮﺕ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻧﮑﻦ، ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﺑﻄﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ !!! ﭼﺮﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﮔﯿﺮ ﺩﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺣﺮﻑ ﻣﯽﺯﻧﯽ؟ ﭘﺪﺭﻡ ﻧﮕﻔﺖ ﭘﺎﺷﻮ ﺑﺮﻭ ﮔﻤﺸﻮ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﺱ ﻭ ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﺣﻤﺎﯾﺘﻢ ﮐﺮﺩ !! ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﮔﻔﺖ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﻭﻗﺖ ﺷﺐ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺳﺎﻋﺖ ۸ ﺷﺐ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺳﺎﻋﺖ ۲ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺁﻣﺪﻡ , ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽﮔﻔﺖ؟ ﭼﺮﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺑﺤﺜﻢ ﻣﯿﺸﺪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﺑﯽ ﺣﺮﻣﺘﯽ ﻧﮑﻦ ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﻔﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﺕ ﺑﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﯽ ﻧﮑﻦ !! !! ﭼﺮﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮐﺘﮏ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭘﻨﺎﻩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﻣﺎﺩﺭﻡ، ﺧﺎﻟﻪﺍﻡ ﯾﺎ ﻋﻤﻪﺍﻡ ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺣﺎﻻ ﺷﻮﻫﺮﺕ ﯾﮏ ﺳﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﺯﺩ، ﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ !! ﻭ ﻣﻦ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺑﺰﻧﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﺮ !! ﭼﺮﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﻮﺷﯿﺪﻧﺶ ﻣﯽﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﺷﻮﻡ !! ﻟﺒﺎﺱ ﺗﻨﮓ ﻧﭙﻮﺷﺪ ﺗﺎ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ ﺭﺍﻧﻬﺎﯾﺶ ﻣﺮﺍ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﻧﮑﻨﺪ !! ﻭ ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﯿﻒ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺸﺖ ﺁﻧﻬﻢ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻦ، ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ، ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺧﻮﺩﺵ ‏( ﻣﺎﺩﺭﻡ ‏) ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺰﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﺑﺰﻧﺪ؟ ! ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﺑﺮﻭﻡ ﻭ ﻣﻦ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻮﺍﻇﺒﺶ ﺑﺎﺷﻢ، ﺑﺎﯾﺪ ﺷﮑﺎﮎ ﺑﺎﺷﻢ !! ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻋﺎﻣﻞ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﺩﯾﮑﺘﺎﺗﻮﺭﯾﻬﺎﯼ ﭘﺪﺭﻡ ﻭ ﭼﺮﺍ ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﻣﺴﺦ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ؟ ! ﻣﮕﺮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ، ﺷﺎﯾﺪ ﺣﺴﻮﺩﯼ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺧﻮﺩﺵ ‏( ﻣﺎﺩﺭﻡ ‏) ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ !! ﻭ ﻣﻦ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺑﺮ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ، ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻢ ﺯﻭﺭ ﺑﮕﻮﯾﻢ، ﮐﺘﮏ ﺑﺰﻧﻢ،,نامه ای به زنها,متنفرم ازمردها,ظلم به زن,اعترافات یک مرد,اعتراف ...ادامه مطلب

  • دقایقی با نیما یوشیج...

  •                             دکتر نیستم... اما برایت 10 دقیقه راه رفتن روی جدول کنار خیابان را تجویز می کنم، تا بفهمی عاقل بودن چیز خوبی است، اما دیوانگی قشنگ تر است... برایت لبخند زدن به کودکان وسط خیابان را تجویز می کنمف تا بفهمی هنوز هم میشود بی منت محبت کرد... به تو پیشنهاد می کنم گاهی بلند بخندی... هرکجا که هستی... یک نفر همیشه منتظر خنده های توست... دکتر نیستم، اما به تو پیشنهاد می کنم که شاد باشی! خورشید، هر روز صبح به خاطر زنده بودن من و تو طلوع می کند! هرگز منتظر فردای خیالی نباش... سهمت را از شادی زندگی همین امروز بگیر... فراموش نکن!!! مقصد همیشه جایی در انتهای مسیر نیست، مقصد از لذت بردن در قدمهاییست که بر میداریم! چایت را بنوش... و نگران فردا نباش... ,نیمایوشیبج,زندگی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها