♥♥بـــــــــرای تـــــــــــــــو♥♥

متن مرتبط با «روزهای دانشجویی» در سایت ♥♥بـــــــــرای تـــــــــــــــو♥♥ نوشته شده است

حال این روزهای من

  •   این روزا خیلی سخت میگذره برام ... شاید مقدمه ای برامه که از پیله لوس بازی های بچه گانه ام دربیام. شاید این سختی ها میخواد یه دختره تیتیش مامانی و نازنازی بابایی رو بزرگ کنه! نمیدونم واقعا... شاید زندگی همیشه سخته!! شاید هم بقول باباجونم بعد از سختی کشیدنه که اسایش ورفاه داری. مات و مبهوت موندم با این سختیها چه کنم؟ دیگه کسی کنارم نیست براش ناز بیارم خیلی تنهاتر ازاون روزایی هستم که تو اتاقم تنهاییمو فریاد میزدم. اون روزا مامان بابام کنارم بودن و ابجی و بچه های ابجی و... اما الان هیشکــــــــــی نیست... تـــــــنـــــهــــــاـم .ــ.ــ. اون روزا تو مدرسه چقد ناز واسه دوستام می اوردم واسه چیزای الکی ... اگه گریه میکردم فاطی بغلم میکرد و مهلا وافسانه چقد مسخره بازی درمی اوردن تا حالم خوب شه... امـــــــــــــــــــا ... الان چی؟ دـــوـــســـتـــــــــی اینجا ندارم حتی بگه حالت چطوره؟ نکنه گریه کردی؟ هیچکس رو ندارم... حتی خدا هم دیگه تحویلم نمیگیره...ازش ناامیدم... حال وروز خوبی ندارم این روزا... نه میتونم درس بخونم نه ... ریاضی هم که مارو تو امپاس گذاشته؛ اون ترم افتادمش این ترم هم ... یه همکلاسیایی هم دارم گا... دیگه حالم ازشون بهم میخوره بحساب باهم دوستیم ها!! سمیرا و اطهره رو میگم! ازاین رفتار و اخلاق بدشون بدم میاد. هه دوس دارن غرور همه رو بشکنن و هی با چرت و پرت های الکی خودشون رو از همه ببرن بالاتر هی میگه شوهر برام عیدی گوشی خرید، شوهرم برام شیرینی قبولی دانشگاه لپ تاپ خرید برام پسرم اینکارمیکنه، پسرم ... اصن میدونی اعصابمو خورد کرده... تو دلم مونده یه بار بهش بگم اخه به ما چه!! اینقدبدم میادکه از سوژه قرار دادن ادما و غیبت کردن ومسخره کردن ادما لذت میبرن این رفیق بی معرفت ماهم اینقد بهم بی محلی کرده که دیگه ... همین روزاست که بگم دوست داشتنت پر رفیق بپر... ازرابطه های سرد متنفرم... دارم اهنگ گوش میدم ساعت22:35 شب دوشنبه است.دارم اهنگ گوش میدم. این  علی عبدالمالکی هم میگه؛ خدا کس بی کسونه /خدا خیلی مهربونه / خدا روزی  رسونه غصه نخور... اوضاع پولی هم که افتضاحه ... هنوز 235هزار ازپول خوابگاه مونده. اون هفته ازابجی 50هزا,دلنوشته,دلنوشته به خدا,دلم گرفته,متن دلشکسته,اسمس جدید,عکس تنهایی ...ادامه مطلب

  • شام دانشجویی اتاق104

  • شب 26 آذر93 حالم خوب بود. خوشی زد زیر دلم بلند شدیم با رقیه غذادرست کنیم. اون مرغ درست کرد ومنم سیب زمینی سرخ کردم وکار تزئین روانجام دادم. شام دانشجویی با دانشجوهای اتاق104 الان که دارم مینوسم ؛ صبح جمعه28 آذر خاطره خوابه وگرنه ؛ کامنت میذاشت "او دگه!!" رقیه خوابه وگرنه ؛لبخندملیحی میزدومیگف"عزییییزم" میناخوابه وگرنه ؛(خب نمیدونم میناچیکارمیکرد چند شخصیتیه نمیشناسمش) فاطی کماندو هم که رفته خونه وگرنه ؛باصدای بلند میخندید:"هاهاهاهیهاها" ومن.... واین بچه های اتاق104خوابگاهه عصمتیه واقع درآزادی                                         وبعداز غذا::::::::                                                                                                                     این داستان ادامه دارد... ,شام دانشجویی,خاطره های دانشجویی,روزهای دانشجویی,اتاق104,شام خوشمزه,اشپزی مرغ,26اذر ...ادامه مطلب

  • روزهای دانشجویی من

  • به ایده بچه ها دفتر خاطرات زندگی دانشجویی رو باز کردیم. تا روزهای خوب و تلخ این دوران قشنگ تودل این وبلاگ نگه داشته بشه. , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها